اول از همه یه دوستی برام کامنت گذاشته ولی خودشو معرفی نکرده ... من فک میکنم مستانه باشه!درست حدس زدم؟
خب بالاخره دیروز آقا سامان کار خودشو کرد و با دوستش رفتن یه تفنگ بادی خریدن.۵۰۰ هزار تومن هم براش پول داده!
حالا هی گیر داده بود که چرا نگفتی مبارک باشه!
دیروز هم مثل روزای دیگه تو تنهایی گذشت.سامان با پسر عمه اش قرار گذاشته بودن که بره تفنگشو بهش نشون بده.
با یکی از دوستام صحبت میکردم که مجرده و با یه آقایی دوسته که خارج از کشور زندگی میکنه.کلی براش دلیل آوردم که این رابطه به نفعش نیست و روز به روز منزوی ترش میکنه.ولی میگه نمیتونم تمومش کنم!خیلی دلم براش میسوزه.
یه جورایی یاد خودم افتادم.چه روزگاری داشتم.الان که یادش میفتم فقط دلم میخواد خودم بخاطر حماقتهام بزنم!
همین!
بزن عزیزم
از نظر من بلامانعه
قربونت که انقدر بفکر منی!
اینقدر با سامان یکی به دو نکن . خوبیت نداره . از ما گفتن بود و از شما نشنیدن
از بچگی عاشق یکی به دو کردن بودن.
ولی وقتی الان نگاه میکنم میبینم که خیلی کمتر شده.
اگر که این کار رو برام بکنی ممنون می شم..
فقط می شه بدونم تحصیلات این خانم در چه زمینه ای هست؟
روانشناسی عزیزم