چهار

دیروز که تو ماشین مثلا میخواست از دل من ذربیاره! هی میگفت حالا خواسته هات چی بود؟ منم میگفتم هیچی...مهم نیست.دیگه خیلی اصرار کرد ... گفتم یادم رفته ... گفت فردا بهم بده .. گفتم انداختمشون دور ... یادم نیست چی نوشته بودم. 

یه ذره اومد عشقولانه شد و اینا ... بعدشم گفت دارم با بچه ها میرم ورزش ... گفتم به سلامت و گرفتم خوابیدم. 

خیلی دلم گرفته .. برای همه چیز وقت داره بجز من! 

تصمیم گرفتم یه چند وقتی باهاش سرسنگین باشم و کمتر بهش محبت کنم...  

 ولی انگاری فهمیده. 

چون امروز تو communicator نوشته: "تنهایی ام پای خودم... همین قدر که بدانی خسته ام کافیست! قبل ترها گفته بودم؛ این روزها مرا تاب نمی آورند... من این روزهای بیحوصله را..." 

 

خوب منم تنهام .. منم احساس رخوت و کسالت و مرگ میکنم. کی باید به داد من برسه؟

نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 11:25 http://spantman.blogsky.com

سلام دوست عزیز
این مطلب و که خوندم یاد همه تحقیرهایی افتادم که تو زندگی گذشته باهاش روبرو بودم انگار این روزهای سیاه نمی خواد دست از سر ما برداره مگه نه؟
به خدای احد و واحد می دونم چی می کشی
می دونم همیشه چشات پر از اشکه
می دونم انگار یکی داره تو دلت گریه می کنه
وای که حالم دگرگون شد با خوندن این یاد همه درخواستای کوچیکی افتادم که از اون می خواستم و اجابت نکرد. یه وقتایی با خودم فکر می کردم که اون از عمد داره من و عذاب میده تا بره با یکی دیگه...
امیدوارم موفق باشی
اگر دوست داشتی به وبلاگم بیا ..... خدا نکنه تو راهی رو بری که من رفتم

متاسفم که ناراحتتون کردم

ماهان سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 13:11 http://ladiva.blogsky.com

... من .... .... ... ... ... .. . فقط یه چیزو میخوام بگم

درد رو از هر طرف بنویسی ...درد

یگانه سه‌شنبه 17 فروردین 1389 ساعت 16:23 http://avayetanhaeeman.blogsky.com/

عزیزم
زیاد ناراحت نباش
تا اقایون بیان بفهمن که ما چی میگیم باید یک بار دیگه زندگی کنن تا خوب درک کنن

:)

سحر چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 15:49 http://sf22761.blogsky.com

زهر مار!
عشوه خرکی رو بذار کنار و عین بچه آدم وقتی پا میده و میگه چته خودتو لوس کن و دردتو بگو. قیافه گرفتن فقط از هم دورتون میکنه خره!
وقتی میگه لیستو بگو بگو . تهشم بگو اینابرای اینه که دوست دارم . چون دوری ازت آزارم میده و به هرچیزی متوسل شو تا عاشقش کنی
ستایشم! این زندگی مال توست. صاحبشی . درستش کن
میتونی

اگه بتونم
:)

سحر چهارشنبه 18 فروردین 1389 ساعت 15:51 http://sf22761.blogsky.com

نظرم ۲ بار ارسال شد
یکیشو خودت پاک کن
زر اضافه هم نباشه.
وقتی تو ماشین منت کشی میکنه میخواد از دلت درآره میگه لیست بده و ... داره پا میده دیگه خره
یعنی داره به دادت میرسه. کاری نکن که دیگه ازین کارا نکنه. بذار حس کنه تلاشش نتیجه داده

من فقط میخوام بفهمه نتیجه رفتار بدش یه رفتار بدتره!

فرخ سه‌شنبه 24 فروردین 1389 ساعت 08:52 http://chakhan.blogsky.com

سلام بی محلی کردن و از مرد فاصله گرفتن ُ به ضرر شماست !
مردها بچه هایی هستند که فقط ریش و سیبیل دارند ... باید باهاشون مدارا کرد و لی لی به لا لاشون گذاشت ... لطفا نگو نه که من به عنوان یه مرد ۴۷ ساله دارم اینو بهت میگم.
مردها خیلی کم عاشق زنی میشن .. ولی کافیه به یه زن عادت کنند . تلاش کن تا بهت عادت کنه ! اون وقت تو بردی!

به نظر شما اگه بهم عادت کنه زندگی خیلی کسل کننده نمیشه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد